یادداشت ها 29 مهر 1402 - 1 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

مرگِ مغز درمان ندارد.

کودکان در غزه با آتشِ بمب خودشان را گرم می‌کنند. بوی گوشتِ تنِ خانواده‌هاشان در آشپزخانه‌ی خانه‌ای که زیر پایشان پودر شده؛ آنها را به قدرِ یک عمرِ بلند از زندگی سیر کرده است. آنجا کسی عزادار کسی نمی‌ماند. خانواده‌ها معمولا با فاصله‌ی زمانیِ کمی از یکدیگر از دنیا می‌روند. و رفتنِ هر یک از آنها تُفی است توی صورتِ سیاستمدارانی که گذرگاه حقوق بشر را به روی اهالی غزه بسته‌اند. غزه در قبضه‌ی شرترین بشرهای تاریخ است و سهم ما از همدردی با جنگ‌زدگانی که صدای العطش‌شان در اینترنت هم خفه می‌شود؛ یک توئیت، یک استوری، یا یک قلبِ خونینِ لایک است. عجیب اما این است که در این جنگِ خونین انگار دفاع از مظلومان عالَم در ناخودآگاهِ ذهن‌ها توام شده است با ایستادن در طرفِ جمهوری اسلامی. انگار جمهوری اسلامی در خطِ مقدمِ این جنگ ایستاده است و به روی شرهای عالَم شمشیر می‌زند. شاید برای همین است که امثالِ علی داییِ فوتبالیست و حمید علیمیِ مداح به خاطر بغضی که نسبت به جمهوری اسلامی دارند عارشان می‌آید که به صراحت از کودکِ مظلومِ فلسطینی دفاع کنند یا دفاع‌شان را با لگد زدن به بسیجی‌ها و نظام مخلوط می‌کنند؛ تا مبادا این دفاع‌شان به سودِ حاکمیت تمام شود و مصادره به نامطلوبِ ایشان گردد. چه بسیار بِرکه‌ها که خود را دریا می‌پندارند و می‌خشکند؛ و چه بسیار قطره‌ها که خود را به دریا می‌رسانند و عظمت می‌یابند. مرگِ مغز است دیگر؛ درمان ندارد. بگذارید آنها در اندیشه‌ی انتقامِ مرگِ مغزیِ آرمیتا و مهساها باشند. ما هم در کنار رونالدو و کریم بنزما و ژاوی و دیگر ستارگانِ جهانِ حق و باطل، با اسرائیلِ خون‌خوار می‌جنگیم.

نویسنده
محمد صادقی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی فحش و افترا به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به نظرات دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *