
زنزندگیآزادی اگه هیچی نداشت، یه خوبی داشت و اونم این بود که فعالان فرهنگی و دستاندرکاران فرهنگ کشور بفهمند که امروز دیگه با بنرهای خزِ “خواهرم صدف!” نمیتونند دین رو برای دختر و پسر نوجوان امروزی که هر روز هزار تا کالای ضد فرهنگیِ لوکس بهش عرضه میشه؛ جا بندازند.
مسئلهی حجاب در مملکت قطعا یک برنامهی جامع و دقیق میخواد که اجراش هم زمانبر خواهد بود. اما اگه درست اجرا بشه نتایج ماندگاری داره که اگه همهی متدینین هم ماستبهدست بشن نمیتونند یک هزارم از اون آثار ماندگار رو ایجاد کنند.
به نظر میرسه که ماستبهدستهای امروز همون پونز به دستهای اول انقلاباند که درک عمیقی از دین و فرهنگ ندارند.
ما همونقدر که معتقدیم نباید ماست باشیم، همانقدر هم با ماستیکردنِ ضعیفالحجابها مخالفیم. و همون قدر هم با ماستمالی کردن فرهنگ با کارهای بیاثری که صرفا جنبهی گزارشدهی برای بالادستیها یا جنبهی از سر بازکنی داشته و نشان داده که در این ۴۴ سال نتونسته حتی فلسفهی دستورات دینی رو هم به نفع جامعه بیان کنه، مخالفیم.
یک نمونه از ماستمالی فرهنگی اگه بخوام بگم، سخنرانیهای برخی روحانیون در ماه مبارک رمضان در مساجده.
وقتی حاجآقای عزیز مسجد، بخش عمدهی سخنرانی ماه رمضانش رو مبطلات روزه و کفاره و احکام مسافر تشکیل میده و ته تهش اگه حدیثی آماده کرده، حدیث درباره بوی دهنِ روزهداره؛ خب انتظار داریم چند تا نوجوان در ایام سال رغبت کنند بیان مسجد؟ چند تا دختر خانم جذب دین بشن؟
بدیش اینه که همین آقای سخنران تا یه ضعیفالحجاب میبینه شعار مرگ بر بد حجاب سر میده! بابا مرگ اصلی باید بر اون تفکری باشه که برنامهای برای تبیین واقعیت دین نداره. دین رو یه طوری کسالتبار معرفی میکنه که انگار فقط به درد پیر پاتالها میخوره. فقط به درد بیکارهای خستهای که سواد و حوصلهی خوندن دو تا حکم شرعی از تو رساله هم ندارند و اومدند حاجآقا نحوهی غسل و سایر احکام رو براشون تبیین کنه.
البته که گفتن احکام هم لازمه؛ اما اینکه عمدهی سخنرانی شما رو احکام تشکیل بده پس کی و کجا قراره درباره مسائل اساسیِ جامعه بحث کنید و تبیین کنید و ذهن فعال نوجوان و جوان تشنهی امروز رو به چالش بکشید؟
اینها همهشون مصداق ماستمالیهای فرهنگیِ ماست. نتیجهی این نگاههای ساده و خسته است که الان نوجوان امروز حوصلهی نشستن پای منبر رو نداره.