ما در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب، دو روز مهم عبرتآموز داریم که تویشان برای همهی عمر انقلابمان تا ظهور عبرت چپیده است.
اولی، دوم خرداد؛ سالروز رئیسجمهور شدن ممد خاتمی در سال ۱۳۷۶ است. و دومی، سوم خرداد؛ سالروز آزاد شدن خرمشهر در سال ۱۳۶۰ از دست رژیم بعثی که روی دیوارهای شهر نوشته بودند: آمدهایم که بمانیم.
ما در این دو تاریخ مهم با دو ممد مواجهیم. دو تفکر. دو آرمان. و دو عاقبت. اولی شهید محمد جهانآرا که با دستهای خالی مقابل بزرگترین قدرتها ایستاد و جانش را برای آرمانش و آزادی سرزمینش داد. و دیگری محمد خاتمی که از نام آزادی برای کسب قدرت بهره گرفت و با آرمان توسعه، بنای وادادگی در برابر قلدران جهانی را از خود به یادگار گذاشت.
دوران ریاستجمهوری اصلاحطلبان(همان ممد خاتمی) دوران عقبنشینی از سبک زندگی دهه شصت، دوران فاصله گرفتن مسئولان از مردم، دوران هضم شدن در فرهنگ غربی، دوران عوض شدن ارزشها، دوران گرایش به تمدن غربی با شعار گفتوگوی تمدنها بود.
اینکه امروز در دانشگاهها و آموزشو پرورش جمهوری اسلامی، اساتید و معلمانی داریم که دقیقا نقطهی مقابل تفکر انقلاب و اسلام هستند نتیجهی پیریزیها و برنامههای فرهنگی دهه هفتاد، دههی دوم خردادیهاست.
شاگردان این معلمان و این اساتید هستند که امروز از بدیهیترین تحلیلهای سیاسی در شناخت جبههی حق و باطل جهانی عاجزند و خواسته یا ناخواسته، زاینده یا تسهیلکنندهی بحرانهای گوناگون اجتماعی سیاسی در جامعهاند.